و

یادها خاطره‌ها

در روشنای یادش: خاطراتی که با عرفان زیستیم

به بخش «یادها و خاطره‌ها» خوش آمدید؛ جایی که لحظات ناب و مشترک‌مان با عرفان، با عشق و احترام، برای همیشه ماندگار خواهد شد. اینجا محلی‌ست برای گرامی‌داشت داستان‌هایی که ما را به هم پیوند می‌زند و با مرور آن‌ها، شکوه و زیبایی آن‌چه با عرفان زیستیم را در دل زنده نگاه خواهیم داشت.

خاطرات ارزشمند خود را «اینجا» به اشتراک بگذارید، جایی که این یادها برای همیشه عزیز و ماندگار خواهند ماند.

اولین بار عرفان را در سال 2013 درزمانی که در یو سی ال آ تحصیل می کرد دیدمش، در یک مجموعه آپارتمانی بودیم و دست سرنوشت این بود که باعث ملاقات من و پدرش بعد از بیش از 20 سال بشود انهم درحالی که در طول این سالها در یک محله در اصفهان ساکن بودیم، پسری نجیب، مودب و مهربان با لبخندی گرم و دوست داشتنی با آرزوهایی بزرگ نه فقط برای خودش، که برای علم و انسانیت، و سرمایه اش در این مسیر سخت کوشی و هدفمندی اش بود، که در عمر کوتاهش شاهد بودم به بهترین نحو از این سرمایه استفاده کرد. امیدوارم موسسه پژوهش و اندیشه عرفان سازوکاری توانمند در ادامه افکار عرفان باشد به گونه ای که بتواند کمک موثری در پرورش پزشکانی دانشمند ،اخلاق مدار و مهربان با خود و بیماران بنماید

دکتر رامین رادفر

نوشتن خاطراتم درباره عرفان برای من کاری بس دشوار و غم‌انگیز است که هر واژه‌ای در توصیف این حس عمیق ناکافی به نظر می‌رسد.

افتخار داشتم در زمانی که پدر عرفان دوره فلوشیپ بالینی خود را در جراحی ستون فقرات در گروه جراحی ستون فقرات در لوییویل، کنتاکی می‌گذراند، با ایشان همکاری کنم. خانواده ایشان در آن زمان که عرفان در سنین نوجوانی بود، به آمریکا مهاجرت کردند. عرفان در نخستین برخوردها، شخصیتی بسیار موقر، با ادب، متواضع و سرشار از محبت و انسانیت را به نمایش گذاشت. او در عین حال حس شوخ‌طبعی و روحیه‌ای شاد داشت که او را در جمع دوستان و خانواده محبوب می‌کرد.

عرفان از همان دوران کودکی در ایران، عضوی از برنامه ویژه کودکان نخبه و با استعداد در اصفهان بود. پس از مهاجرت به آمریکا و با مشورت‌های متعدد با خانواده‌اش، به این نتیجه رسیدیم که بهترین مسیر برای پیشرفت تحصیلی او این است که سال آخر دبیرستان خود را در ایالات متحده سپری کند تا شانس او برای پذیرش در دانشگاه‌های برجسته افزایش یابد.

عرفان با ذهنی تیزبین و استعدادی کم‌نظیر موفق شد وارد دانشگاه UCLA شود، که خود دستاوردی بزرگ بود. من همواره در طول تحصیلات او با او در تماس بودم و با او صحبت می‌کردم تا از شرایط و پیشرفت‌های او آگاه شوم. در این گفتگوها، او را پیوسته تشویق می‌کردم تا در پروژه‌های پژوهشی شرکت کند، چرا که می‌دانستم این مسیر، موفقیت‌های آینده او در پذیرش دانشکده‌های پزشکی را هموارتر خواهد کرد.

روز پذیرش او در دانشکده پزشکی دانشگاه میشیگان، روزی بود که موجی از شادی و افتخار برای خانواده‌اش و من به ارمغان آورد. عرفان، با پشتکار و هوش سرشار خود، دانشکده پزشکی را با افتخارات علمی بسیار به پایان رساند و در دوره رزیدنسی جراحی عمومی در نیویورک پذیرفته شد.

عرفان جوانی هدفمند و با اراده‌ای استوار بود. او از همان ابتدای مسیر حرفه‌ای خود، چشم‌اندازی روشن از آینده‌اش داشت و برنامه‌ریزی کرده بود که پس از پایان دوره‌های رزیدنسی و فلوشیپ خود، وارد حوزه آکادمیک و آموزش شود. پس از چند سال از آغاز رزیدنسی، او به لطف توانایی‌های علمی و پژوهشی خود موفق شد به مؤسسه برجسته دانشگاه کلمبیا راه یابد و در یکی از برترین مراکز تحقیقاتی جهان، به پژوهش بپردازد.

اما افسوس که درست در همین دوران که در مسیر رسیدن به آرمان‌های بلندش بود، زندگی او به شکلی غم‌انگیز به پایان رسید و این ضایعه سنگین، قلب‌های بسیاری را در جامعه پزشکی ایران و آمریکا جریحه‌دار کرد.

عرفان را می‌توان الگویی کم‌نظیر از اخلاق، شرافت و اراده دانست. من او را همچون یکی از فرزندان خود می‌دیدم و هر گامی که در مسیر موفقیت برمی‌داشت، شادی و افتخار مرا نیز به همراه داشت.

به جرات می‌گویم که عرفان می‌توانست یکی از درخشان‌ترین دانشمندان ایرانی-آمریکایی این قرن باشد. اکنون با تاسیس بنیاد عرفان آکادمیا، امیدوارم که مسیر روشن او برای بسیاری از جوانان مستعد و علاقه‌مند به پژوهش در حوزه پزشکی و سلامت هموار شود و این تلاش‌ها بتواند از درد و رنج انسان‌ها بکاهد و نام و یاد عرفان را جاودانه سازد.

دکتر محمد مجد